عاقبت روزی ذبیح ذوالفقارت می شوم
یا شکارم میکنی یا خود شکارت میشوم
افضل الاوقات من وقت به یادت بودن است
لحظهای که واقعا دلْ بیقرارت میشوم
بیپناه افتادهام٬ آیا پناهم میدهی؟
مُستَجیر دستهای مُستَجارت میشوم
واقعا شرمندهام با نامهی آلودهام
موجب این غصههای بیشمارت میشوم
بین نوکرها به این آواره هم جا میدهی
بین نوکرها سگ ایل و تبارت میشوم
مبتلای تو شدن اصلا نمیآید به من
با دعای مادرت زهرا دچارت میشوم
با ضمانت نامه از شاه خراسان، اربعین
راهی کرب و بلا بهر زیارت میشوم
هر ستونی میروم یاد رقیه میکنم
روضهخوان عمهی ناقه سوارت میشوم
شاعر : محمد جواد شیرازی