پدرم ریشه زندگانیم
نوشته شده توسط فاطمه محمدي در 2 فروردین 1397 in پدرم
پدرم
آرزوهایم را قورت می داد تا چشمانم مه گرفت
چون
دستش مانند
پای برادرم همیشه لُخت بود…
چقدر صورتمبوی زحمت می گیرد
وقتی نوازشم می کند
فرم در حال بارگذاری ...
پدرم
آرزوهایم را قورت می داد تا چشمانم مه گرفت
چون
دستش مانند
پای برادرم همیشه لُخت بود…
چقدر صورتمبوی زحمت می گیرد
وقتی نوازشم می کند
فرم در حال بارگذاری ...